شعر با اسم
شقایق ,شعر با کلمه شقایق,شعری با کلمه شقایق,شعر برای اسم شقایق,شعر برای
نام شقایق,شعری با نام شقایق,شعر عاشقانه با کلمه شقایق,شعر درباره اسم
شقایق,شعر در مورد اسم شقایق,شعر در مورد اسم شقایق,شعر درباره اسم شقایق
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم شقایق برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شقایق تا تو را دیده،
چه غنچه کرده لب ها را
چه حرصی میخورم میبینم این فرصت طلب ها را!
به باغ رفتم و دیدم ان شقایق سرخ
که پیش پای تو روییده بود پژمرده ست
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت
داس ِ بی رحم کینه بر جانِ
غنچه های شقایق افتاده
همین که می رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است
بستر باغچه گرم است که مریم شدهایم
کیست در داخل مرداب ، شقایق باشد ؟
مینوشتم شعر یک توده شقایق بود و آه
آشنا دستی ز دست باد مریم میگرفت
سینه ام این روزها بوی شقایق می دهد
داغ از نوعی که من دیدم تو را دق می دهد
لبخند بزن
به شقایقها
به نیلوفرِ آبی
و نرگسها و قاصدک زیبا
لبخند بزن
به همه گلهای زیبای عالم
که از زمینی سخت میرویند
و جهانت را، زیبا می سازند.
لبخند بزن …
باز هوای سحرم آرزوست
خلوت و مژگان ترم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمان
دست تو و روی توام آرزوست
خسته ام از دیدن این شوره زار
چشم شقایق نگرم آرزوست
واقعه ی دیدن روی تو را
ثانیه ای بیشترم آرزوست
شعر با اسم شقایق
جلوه ی این ماه نکو را ببین
رنگ و رخ روی توام آرزوست
این شب قدرست که ما با همیم
من شب قدری دگرم آرزوست
شعر با کلمه شقایق
حس تو را می شنوم جان من
عزلت بیتی دگرم آرزوست
خانه ی عشاق مهاجر کجاست؟
در سفرت بال و پرم آرزوست
شعری با کلمه شقایق
حسرت دل بارد از این شعر من
جام می یی در حرمم آرزوست.
شعر برای اسم شقایق
زندگی چقدر زیباست “ری را”!*
دیروز نامه عزیزی از شیراز آمد
نامه اش، زبان شقایق بود.
شعر برای نام شقایق
بگذار تا جهان به زیبایی خود دل ببندد
بهار
در مقدم تو قربانی میشود
تا از قطرات گلویش
شقایقی بروید
شعری با نام شقایق
بی حضور تو
هیچ دفتری گشوده نمیماند
بی گذار تو
معبری را پایان نیست
تو الفبای جهان را دیگر کردهای
شعر عاشقانه با کلمه شقایق
پرندگان شوریده در نفست ره گم می کنند
شوریدگان هوایت را دریاب!
نگاه کن
دو پرنده روحم را میبرند
و جهان در عبور پرندگان
شکل تو را میگیرد!
شعر درباره اسم شقایق
اگر داغ
رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
پر از ردپای دقایق نبود
شعر در مورد اسم شقایق
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد
شعر در مورد اسم شقایق
اگر آسمان می توانست ، یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
شعر درباره اسم شقایق
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
شعر با اسم شقایق
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
شعر با کلمه شقایق
اگر کوها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرفهای دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
شعری با کلمه شقایق
اگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم ای دور از دور یک بار دیگر ببینم
شعر برای اسم شقایق
فکر تو عایق سرمای من است
فکر کردم به صمیمیت تو ، گرم شدم
خنده کن خنده که با خنده ی تو
آفتاب از ته دل می خندد
شعر برای نام شقایق
شرم در چهره من داشت شقایق می کاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش باهم
دوستی میخوردیم
حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت
باز هم حرف بزن
شعری با نام شقایق
شعر من حادثه دستم نیست
شعر من تکه ای از زندگی شعر من است
شعر عاشقانه با کلمه شقایق
شعر هایم نقش بارانی یک لبخند است
روی یک کوزه ی لب خشکیده
شعر درباره اسم شقایق
شعر من
جای قدمهای سفر کرده
به اندوه شقایقها نیست
حرفهای دل من راز گل سرخ نبود
شعر در مورد اسم شقایق
شعر من
کلبه ی ویران شده ی پنجره نیست
شعر هایم اما
تکه ای از خاک خداست
بین امواج پریشان نفسهای زمین
خالی از هر عابر
شعر در مورد اسم شقایق
شعر من شاخه گلی است که من آنرا امروز
به تو خواهم بخشید
راستی شعر مرا می خوانی ؟
شعر درباره اسم شقایق
دل روشنی دارم ای عشق
صدایم کن از هر کجا می توانی
صدا کن مرا از صدف های سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو
شعر با اسم شقایق
بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازی است ؟
بگو با کدامین نفس
می توان تا کبوتر سفرکرد ؟
بگو با کدامین افق
می توان تاشقایق خطر کرد ؟
شعر با کلمه شقایق
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می آید از پیراهنش
شعری با کلمه شقایق
ای برادرها خبر چون می برید ؟
این سفرآن گرگ ، یوسف را درید
یوسف من پس چه شد پیراهنت ؟
برچه خاکی ریخت خون روشنت ؟
شعر برای اسم شقایق
بر زمین سرد ، خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه می جوشد شب و روز از دلم
شعر برای نام شقایق
داغ ماتم هاست بر جانم بسی
در دلم پیوسته می گرید کسی
ای دریغا ، پاره دل ، جفت جان
بی جوانان ، مانده جاویدان جهان ؟
شعری با نام شقایق
در بهار عُمر ای سرو جوان
ریختی چون برگریز ارغوان
ارغوانم ، ارغوانم ، لاله ام
در غمت خون میچکد از ناله ام
شعر عاشقانه با کلمه شقایق
آن شقایق ، رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمه ناخوانده را دادم به رود
تا بخوانم با جوانان این سرود
شعر درباره اسم شقایق
چشمه ای در کوه می جوشد ، منم
کز درون سنگ بیرون میزنم
از نگاه آب تابیدم به گل
وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
شعر در مورد اسم شقایق
پر زدم از گل به خونآب شفق
ناله گشتم در گلوی مرغ حق
پر شدم از خون بلبل لب به لب
رفتم از جام شفق در کام شب
شعر در مورد اسم شقایق
آذرخش از سینه من روشن است
تندر توفنده فریاد من است
هرکجا مشتی گره شد ، مشت من
زخمی هر تازیانه ، پشت من
هرکجا فریاد آزادی ، منم
من در این فریادها ، دم میزنم
شعر درباره اسم شقایق
به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدهایی است
که خبر می آرند از گل واشده دورترین بوته خاک
شعر با اسم شقایق
روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سرتپه معراج شقایق رفتند
شعر با کلمه شقایق
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
شعری با کلمه شقایق
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگرمی آیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
شعر برای اسم شقایق
امشب بر آستان جلال تو
آشفته ام ز وسوسه الهام
جانم از این تلاش به تنگ آمد
ای شعر … ای الهه خون آشام
شعر برای نام شقایق
دیریست کان سروده خدایی را
در گوش من به مهر نمی خوانی
دانم که باز تشنه خون هستی
اما … بس است این همه قربانی
شعری با نام شقایق
خوش غافلی که از سر خود خواهی
با بندهات به قهر چها کردی
چون مهر خویش در دلش افکندی
او را ز هر چه داشت جدا کردی
شعر عاشقانه با کلمه شقایق
دردا که تا بروی تو خندیدم
در رنج من نشستی و کوشیدی
اشکم چو رنگ خون شقایق شد
آن را بجام
کردی و نوشیدی
شعر درباره اسم شقایق
چون نام خود بپای تو افکندم
افکندیم به دامن دام ننگ
آه … ای الهه کیست که میکوبد
آینه امید مرا بر سنگ ؟
شعر در مورد اسم شقایق
در عطر بوسه های گناه آلود
رویای آتشین ترا دیدم
همراه با نوای غمی شیرین
در معبد سکوت تو رقصیدم
شعر در مورد اسم شقایق
اما… دریغ و درد که جز حسرت
هرگز
نبوده باده به جام من
افسوس … ای امید خزان دیده
شعر درباره اسم شقایق
کو تاج پر شکوفه نام من ؟
از من جز این دو دیده اشک آلود
آخر بگو…چه مانده که بستانی ؟
ای شعر …ای الهه خون آشام
دیگر بس است … اینهمه قربانی
شعر با اسم شقایق
دیگه براش نمی خونم ،
لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آی پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ،
قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
شعر با کلمه شقایق
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای ، عکسای یادگاری
آسمون خم
شده از غصه ی دور دریا
شعری با کلمه شقایق
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
روز و شبای رد شده ، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو می بست ترنه ته می کشید
چه قدر برای
خواب اون بی موقع ته کشیدید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر برای اسم شقایق
آدمگای آرزو ، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره
دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش
نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر برای نام شقایق
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می
خوابه با نغمه ی جدایی
شعری با نام شقایق
پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر عاشقانه با کلمه شقایق
تمام شبها
شاهدم ، چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر درباره اسم شقایق
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر ، رفت
نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه ، هدر رفت
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر در مورد اسم شقایق
لالاییا مال اوناس که عاشقن ، دل دارن
شب و می خوان ، با روزو با
شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن
واسه شراب خاطره ، کوزه ای از گل دارن
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر در مورد اسم شقایق
دیگه شبای بارونی ، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره
منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر درباره اسم شقایق
ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی
لالایی راحت خوابش می بره ؟
شعر با اسم شقایق
من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی
اگه بیاد و نزنه ، باز ساز بی وفایی
انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن ، کنار من نبودن و جدایی
لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و
با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره
شعر با کلمه شقایق
به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق
آرامش مهتابی شب داد شقایق
رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من را
یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق
شعری با کلمه شقایق
اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم
هر چی گل شقایقه رو خاک مجنون می ذارم
اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم
به عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم
شعر برای اسم شقایق
آرزوی شقایقا
یه شب کبوتر شدنه
این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه
جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه
شعر برای نام شقایق
تو یعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را
به یک پروانه بخشیدن