اشعار رضا براهنی

اشعار رضا براهنی

اشعار رضا براهنی

در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا رضا براهنی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

به من بگو، بگو،

چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟

به من بگو، بگو،

چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟

من از درخت زاده ام

تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درختها

به من بگو، بگو،

درخت را که زاده است؟

مرا ستاره زاده است

تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد

به من بگو، بگو،

ستاره را که زاده است؟

ستاره را، درخت را تو زاده ای

تو ای که گفتنت پریدن پرنده هاست

به من بگو، بگو،

تو را که زاده است؟

اشعار رضا براهنی

من نمی دانم

پشت شیشه ها، زیر برگان درختان

این چه آوازی است می رانند عاشق های قایقران به سوی من؟

این چه آوازی است می خوانند به سوی من؟

و نمی دانم کنارم زیر ابر آتشین نور

کیست می خندد چو مستان در سکوت شب به سوی من؟

کیست می گرید چو مجنون در پناه عشق سوی من؟

و نمی دانم ز روی دیده ام گه رام و نا آرام

کیست می رقصد به سوی این دل آرام، نا آرام؟

مغز من کوهی است، این آواز

جوشش یک جویبار سرد از ژرفای تاریکی است

برف این آواز،

ذره ذره می نشیند بر بلند شاخه های پیکرم آرام

شاخساران درخت پیکرم از برف،

میوه هایش برف،

چون زمستان های دورِ کودکی، دنیای من، رویای من، پر برف

من نمی دانم چه دستی گاهوارِ عشق ما را می تکاند

و نمی دانم که این ناقوس های مهر را در شب،

کیست سوی بازوان و دستهایم می نوازد؟

کیست از اعماق تاریکی به سوی صبحگاه نور می آید؟

پشت شیشه، زیر برگان درختان، من نمی دانم،

این چه آوازی است می رانند عاشق های قایقران به سوی من؟

این چه آوازی است می خوانند سوی من؟

اشعار رضا براهنی

تا اینکه شبی زنش به خوابش آمد

چشمانش

مثل دو بهار سبز، تازه

تازه روییده

مثل دو بهارِ ناگهان

مثلِ

شعری که به ناگهان بگوید شاعر

و گفت:

بازی

تا کی؟

از کی

تا کی؟

کی برده که بازد در این بازی؟

او گفت: فقط بدان کمی پاهایم،

زخمی است

قدری قلبم، قلبم

اما

دیوار سفید ساده ای در مغزم هست

انگار شبیه آهنی مصقول

آنگاه بقیه اش سراپا معقول

یک روز اگر برای من فرصت شد

و حوصله ی شنیدنش را هم

تو

پیدا کردی

شاید

خواهم گفت

و بعد کسی نبود در خوابش

مغزش

ویرانه ی شهر های شرقی بود

چون بلخ و چو نیشابور

یا ری

مغزش

ویرانه ی شهرهای شرقی بود

شعر رضا براهنی

به جز دو دست من، دو چشم من، لبان من

به جز دو دست او، دو چشم او، لبان او

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.