شعر در مورد اسم بیتا
شعر در مورد اسم بیتا ,شعر درباره اسم بیتا,شعر برای اسم بیتا,شعر در باره اسم بیتا,شعر با اسم بیتا,شعر درمورد اسم بیتا,شعر با کلمه بیتا,شعر با کلمه ی بیتا,شعری در مورد اسم بیتا,شعری درباره اسم بیتا,شعری برای اسم بیتا,شعر درباره ی اسم بیتا,شعر در مورد نام بیتا,شعر برای نام بیتا,شعر درباره نام بیتا,شعر با نام بیتا,شعر درمورد نام بیتا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم بیتا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
به نور شمع نتوان برد راه از خویشتن بیرون
که این ظلمت چراغی جز دل بیتا نمی دارد
شعر در مورد اسم بیتا
یا ندیمی قم فان الدیک صاح
غن لی بیتا و ناول کاس راح
شعر درباره اسم بیتا
ترانی ناظما فی الوجد بیتا
و طرفی ناثر عقد اللالی
شعر برای اسم بیتا
سلام ای بی وفا ، ای بی ترحم
سلام ای خنجر حرفای مردم
سلام ای آشنا با رنگ خونم
سلام ای دشمن زیبای جونم
شعر در باره اسم بیتا
بازم نامه می دم با سطر
قرمز
آخه این بار شده من با تو هرگز
نمی خوام حالتو حتی بدونم
تعجب می کنی آره همونم
شعر با اسم بیتا
همونی که زمونی قلبشو باخت
همون که از تو یک بت ، یک خدا ساخت
همونی که برات هر لحظه می مرد
که ذکر نامتو بی جون نمی برد
شعر درمورد اسم بیتا
همونم که می گفتم نازنینم
بمیرم اما اشکاتو نبینم
همون که دست تو ، مهر لباش بود
اگه زانو نمی زد غم باهاش بود
شعر با کلمه بیتا
حالا آروم نشستم روی زانوم
ولی دیگه گذشت اون حرفا ، خانوم
تعجب می کنی آره عجیبه
می خوام دور شم ازت خیلی غریبه
شعر با کلمه ی بیتا
خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟
با این
نامردیت بازم باهاتم ؟
برات کافی نبود حتی جوونیم
تموم شد آره گم شد مهربونیم
شعری در مورد اسم بیتا
دیگه هر چی کشیدم بسه دختر
نمی بینیم همو این خوبه ، بهتره
دیگه بسه برام هر چی کشیدم
فریبی بود که من از تو ندیدم
شعری درباره اسم بیتا
دروغی هست نگفته مونده باشه ؟
کسی هست تو
خیال تو نباشه ؟
عجب حتی دریغ از یک محبت
دریغ از یک سر سوزن صداقت
شعری برای اسم بیتا
دریغ از یک نگاه عاشقونه
دریغ از یک سلام بی بهونه
نه نفرینت چرا ، این رسم ما نیست
اگر چه این چیزا درد شما نیست
شعر درباره ی اسم بیتا
گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟
چیه توهین به ذات محترم شد ؟
دیگه
کوتاه کنم با یک خداحافظ
که عشق ما رسید به سد هرگز
شعر در مورد نام بیتا
لنگر بی تابی عاشق نمی گردد وصال
ماهی بی صبر را هر موج بال جستجوست
شعر برای نام بیتا
می شود بی برگ صائب زود نخل میوه دار
سرو از بی حاصلی در چار موسم تازه روست
شعر درباره نام بیتا
چون چاره کار غیر بی تابی نیست
جز ناله و آه بی اثر نتوان کرد
شعر با نام بیتا
صحراست پر از شکر دریاست پر از گوهر
یک جو نبری زین دو بی کوشش و اسبابی
شعر درمورد نام بیتا
نه ز کم ظرفی است و کم تابی
نه ز بی برگی است و بی باری
شعر در مورد اسم بیتا
ای غم که حجاب صبر بشکافته ای
بی تابی من دیده و برتافته ای
شعر درباره اسم بیتا
چشمه بی تابی اشکیم از طوفان شوق
با نفس پر میزنیم و ناله می جوشیم ما
شعر برای اسم بیتا
معنی اظهار صبح از وحشت انشا کرده اند
نامه آهیم بی تابی همان عنوان ما
شعر در باره اسم بیتا
عمرها شد حرف دردی آشنای گوش نیست
کوهکن تابی نفس شد کوه ها بی ناله اند
شعر با اسم بیتا
حسن اگر این است و عالمسوزی رخسار این
می کشد بی تابی غیرت چراغ طور را
شعر با کلمه بیتا
کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را
پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
شعر درمورد اسم بیتا
ز بی تابی چنان سررشته تدبیر گم کردم
که از سیماب می گیرم سراغ آرمیدن را
شعر با کلمه ی بیتا
چه کند پرده ناموس به بی تابی عشق؟
بادبان بال و پر سیر بود طوفان را
شعری در مورد اسم بیتا
بی تابی عاشق شود از وصل فزون تر
ناسور کند پنبه ما داغ کتان را
شعری درباره اسم بیتا
بی خون جگر، معنی رنگین ندهد روی
چون نافه بریدند به خون، ناف سخن را
شعری برای اسم بیتا
آسوده بود عشق ز بی تابی عاشق
از زلزله خاک چه غم چرخ برین را؟
شعر درباره ی اسم بیتا
بی تابی دل افزود از دست نگارینش
دریا نشود ساکن از پنجه مرجان ها
شعر در مورد نام بیتا
رشته بی تابی غیرت اگر باشد رسا
می توان بر چوب دست شانه شمشاد بست
شعر برای نام بیتا
از گرانسنگی در دست سبک مغزی من
شورش بحر ز بی تابی لنگر پیداست
شعر درباره نام بیتا
شمع سرگرم ز بی تابی من می گردد
گردش جام بود گردش پروانه من
شعر با نام بیتا
مانع بی تابی دریا نمی گردد گهر
کی شود سنگ ملامت لنگر مجنون تو؟
شعر درمورد نام بیتا
دارد از هر موجه ای صائب درین وحشت سرا
نعل بی تابی در آتش جویبار زندگی
شعر در مورد اسم بیتا
در آغاز محبت لازم عشق است بی تابی
نیاید از می ناپخته در خمخانه خودداری
شعر درباره اسم بیتا
تا شمع ترا نعل در آتش نگذارد
بی تابی پروانه شبگرد ندانی
شعر برای اسم بیتا
چند زور آرد جنون بر من، گریبان نیستم
چند بی تابی کنم، آه غریبان نیستم
شعر در باره اسم بیتا
بلای عشق و بی تابی و مستی
جنون من فنون شد چون کنم چون
شعر با اسم بیتا
دمی صد چشمه بی تابی زدل میزاید و شادم
که محکم نیست ایمان محبت صبر کیشانرا
شعر درمورد اسم بیتا
جوش دریا بی نیاز از آتش همسایه است
ساده لوح آن کس که بی تابی کند تلقین مرا
شعر با کلمه بیتا
اگر چه در نظرها چون شرر بی وزن می آیم
گریبان می درد بی تابی من سنگ خارا را
شعر با کلمه ی بیتا
ز خودداری درون دیده مورند زندانی
جهان بی خودی ملک سلیمان است دلها را
شعری در مورد اسم بیتا
هرگز از زلف کجت بی پیچ و تابی نیستم
صید این دامم از آن بی اضطرابی نیستم
شعری درباره اسم بیتا
عشق را نازم که از بی تابی روز فراق
جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر
شعری برای اسم بیتا
زین چمن یک برگ بی بال و پر پرواز نیست
بیخبر شیرازه بند نسخه رنگ است آب
شعر درباره ی اسم بیتا
ندهد سود به بی تابی دل صبر و شکیب
کی ز افشردن پا، کم شود این زلزله ها؟
شعر در مورد نام بیتا
همان چو موج زنم دست و پا ز بی تابی
ز بحر اگر چه امید کنار نیست مرا
شعر برای نام بیتا
چون تواند کسی از یاد تو غافل گردید
که ز بی تابی دل، قبله نمایی در خواب
شعر درباره نام بیتا
به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون
اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش
شعر با نام بیتا
به تمکین خرد بی تابی عاشق نمی سازد
من و آن می که خم را پایکوبان می کند جوشش
شعر درمورد نام بیتا
می شود صائب ز بی تابی دل غواص آب
از صدف تا گوهر یکدانه می آید برون
شعر در مورد اسم بیتا
نرسد بال و پر سعی به بی تابی دل
می رسد پیشتر از تیر به منزل پیکان
شعر درباره اسم بیتا
بوی پیراهن ز بی تابی گربیان می درد
تا چو گل چاک گریبان باز کرد آغوش تو
شعر برای اسم بیتا
آن بت سنگدل از پیچش ما بی خبرست
پیچ و تابی به رگ و ریشه چو زنارش ده
شعر در باره اسم بیتا
دارد از هر موجه ای صائب درین وحشت سرا
نعل بی تابی در آتش جویبار زندگی
شعر با اسم بیتا
می فتد در رشته جان چاک بی تابی مرا
تار زلفش را چو از هم شانه می سازد جدا
شعر درمورد اسم بیتا
جوش بی تابی من چون دل دریا ذاتی است
عارضی نیست چو خم سینه پر جوش مرا
شعر با کلمه بیتا
چون ز می افروختی آن عارض پر نور را
داغ بی تابی چراغان کرد کوه طور را
شعر با کلمه ی بیتا
می کند بی تابی گوهر صدف را سینه چاک
کرد چون مقراض خون من دو پیکر تیغ را
شعری در مورد اسم بیتا
به خود دوشینه لطفی از ادای یار فهمیدم
وز آن یک لطف صد بی تابی از اغیار فهمیدم
شعری درباره اسم بیتا
بسی در تابم از مردم نوازیهای او با آن
که می دانم به جز بی تابی من نیست مقصودش
شعری برای اسم بیتا
ز بی تابی همی جویم ز هر کس چاره دردی
که می دانم فرو می ماند افلاطون ز درمانش
شعر درباره ی اسم بیتا
بشکنی، گر به حکم بر تابی
محور این دوقطب دولابی
شعر در مورد نام بیتا
ببخشیدند چون تابی تمامم
بدخشی لعل بنهادند نامم
شعر برای نام بیتا
ای قمر تابی از بناگوشت
شکر آبی ز چشمه نوشت
شعر درباره نام بیتا
گر چه زان سنگین دل آمد بارها پایش به سنگ
همچنان بی تابی دل می برد سویش مرا
شعر با نام بیتا
مزن انگشت بی تابی مرا ای همنشین بر لب
که زور باده من مهر بر می گیرد از مینا
شعر درمورد نام بیتا
نگردد تنگ خلق عشق از بی تابی عاشق
غباری نیست از ریگ روان در دل بیابان را
شعر در مورد اسم بیتا
نهنگی می شود هر موجه ای صائب ز بی تابی
نباشد جز تحمل لنگری دریای عالم را